جدول جو
جدول جو

معنی خرقه افشاندن - جستجوی لغت در جدول جو

خرقه افشاندن
(بَ ژَ دَ)
خرقه انداختن. رجوع به خرقه انداختن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرقه افکندن
تصویر خرقه افکندن
خرقه از تن به در کردن در هنگام سماع بر اثر غلبۀ وجد، کنایه از جدا شدن از تعلقات دنیوی، خرقه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
(عَ مَ کَ دَ)
مرادف عرق ریختن. (آنندراج). خوی ریختن:
عرق افشاندی از رخ آب شد دلهای مشتاقان
قیامت میشود چون انجم از افلاک می ریزد.
میرزا صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
بی خود گشتن خرقه را از دوش انداختن و بخشیدن آن، جامه بخشیدن، از هستی دست کشیدن مرجد گردیدن از خودی بیرون آمدن
فرهنگ لغت هوشیار